با فشار تو
سوراخم
باز میشود از هم
تا با رغبتی جانانه
در خود بگیردت
ثانیههای کوتاه دردآلودم
از گرمای پنجههای تو به رانهایم
از کشش صدای آه بین لبهایت
از نیاز وحشی کردن در نگاهت
بخار میشوند
انزوای سیاسی
تحریم اقتصادی
هزینه زندگی
و فرهنگ
که سخت فقیر است و
با غرور، خود را غنی میداند
و نمیداند باید
کنار خیابان تمدن به گدایی بنشیند، فراموش میشوند
من و تو مثل فرزندان سپاهیان پاسدار
مثل نور دیده نازنین ولی فقیه
بیخیال میشویم
تو وحشیتر میکنی
من حریصتر میدهم
تو پُرم میکنی، پُر
و عرقآلوده روی من میمانی
زبانم را میمکی
دهانت مزهٔ آبم را میدهد
.
بعد از ظهر پنجشنبه است
.
کورش زندی
مجموعه شعر رنگهای شب
نشر گیلگمیشان
۲۰۱۵