نتوری، عکاس، نقاش، دوجنسگرا و ایرانی است
میگوید
برهنه به دنیا آمدم… با بدنی پر از پوستههای خشک که مرا هیولایی سرخرنگ جلوه میداد
مادرم آن روز لبخند میزد و هیچ حرفی راجع به نحسی من و تولدم را نمیشنید. مهم، من بودم، «نتوری»، که میخواست جستجو کند؛ منی که تفاوت انسانها را در لبخندشان، سخن تلخ و شیرینشان و حالت نگاهشان میدیدم، نه در نرینگی و مادینگیشان.
نقاشی برای من سفر به جایی بود که شبیه به هیچ جای دیگر نبود، جایی که مردها و زنها عریان بودند و هرازچندگاهی لباس همدیگر را به تن میکردند.
عطش آموختن مرا به بیشتر زمینههای هنری که نقطهی مشترکشان برهنگی بود، وارد کرد.
مدتهاست که دیگر تصویری خلق نمیکنم و یا لحظهای را ثبت نمیکنم مگر آن که بخواهم تفاوت و دلیل نامگزاری گرایشهایی را دریابم که من و خیلیهای دیگر را دستهبندی میکند.
من نه مردَم نه زن نه انسان نه حیوان. چیزی غیر از نماد گوشت و خون، هر ترکیب دیگری میتوانم باشم.
ایران را، کشورم را، دوست دارم اما هیچ حس تعلقی به آن ندارم. میدانم هرکجای این جهان باشم همین رویه را دنبال میکنم حتی اگر همانند این خاستگاه، مجوز نمایش خطهایم را نداشته باشم.
نتوری
پاییز ۱۳۹۸